معنی ضرب المثل:
- در زمانی بکار میرود که غائله (چنانکه انتظار میرفت) ختم شود و آرامش برقرار گردد.
- معمولاً (از قبل) انتظار ختم مسئله هست فقط دیر یا زود آن مشخص نیست؛ یعنی معلوم نیست که کی آبها از آسیاب میافتند.
- آرامشی برقرار شد- سرو صدا خاموش شد.
ریشه و مفهوم ضرب المثل آب ها از آسیاب افتادن
آسیاب آبی، معمولاً توربینی داشت که خارج از کارخانه نصب بود و بوسیله آب میچرخید؛ بسته به موقعیت مکانی آسیاب و میزان تسلط آب، ممکن بود آب جوی یا رود از زیر توربین بگذرد، یا آنکه از بالا روی آن بریزد و آنرا بچرخش در آورد. و آن توربین توسط شافتی، چرخش را به سنگ آسیاب منتقل میساخت و سنگ میچرخید.
ناگفته نماند که هر آسیابی دو سنگ داشت، یکی سنگ زیرین (که ثابت بود) و دوم سنگ زبرین که روی سنگ زیرین میچرخید و گندم را آرد میکرد. بنابراین، تمامی فشارها به سنگ زیرین وارد میآمد، لذا میبایستی از جنسی سختتر از سنگ زبرین تهیه میشد، و به همین سبب گفتهاند:
مرد باید که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیا باشد
یعنی مرد باید مانند سنگ زیرین آسیاب سخت باشد و بتواند در برابر فشارها، تنگناها و دشواری های زندگی تاب بیاورد. در هرصورت تا وقتی آب در آن جوی جریان داشت، آسیاب نیز برقرار بود؛ و هرگاه از چرخش باز میماند، آسیابان میگفت «آب از آسیاب افتاد» و این لفظ، از تکیه کلام آسیابانان بجای مانده است.
معرفی چشمک بازی:
یک بازی گروهی بوده که تعداد افراد در آن مطرح نمیباشد ولی معمولاً به صورت ۴ تا ۱۰ نفره انجام میشود.
وسایل مورد نیاز بازی چشمک:
به تعداد افراد شرکت کننده کارت یا کاغذ
قوانین بازی چشمک:
به تعداد افراد گروه تکه های کاغذ تهیه کنید؛ روی یکی واژه چشمک را بنویسید و و بقیه را خالی بگذارید. (می توانید به جای کاغذ از کارت های ورق استفاده کنید به صورتی که یکی از ورق ها حکم چشمک را داشته باشد و بقیه بی اثر باشند.) حال افراد به صورت دایره وار می نشینند، به طوری که هر کس به چشم های دیگر افراد تسلط داشته باشد.
سپس تمامی کاغذها را که از قبل تا زده شده است در مرکز دایره قرار داده و هر فرد یک کاغذ را انتخاب می کند. فردی که روی کاغذش عبارت چشمک نوشته شده موظف است به دیگر افراد چشمک بزند به طوری که فقط شخص مخاطبش متوجه چشمک زدن او شود؛ فرد چشمک زن به همین صورت ادامه می دهد تا فقط یک نفر باقی بماند. آن یک نفر بازنده بازی خواهد بود.
فردی که به او چشمک زده شده است باید برگه خود را در وسط دایره بیاندازد و با گفتن جمله کوتاهی نظیر «گرفتم» به دیگران بفهماند که به او چشمک زده شده و از روند بازی کنار رفته است. فردی که می خواهد کاغذ خود را در وسط دایره بیاندازد نباید همان لحظه که چشمک به او زده شده این کار را انجام دهد، چرا که با این کار باعث می شود دیگر افراد متوجه شوند که چشمک دست چه کسی است.
خود فردی که چشمک را در دست دارد نیز باید در زمانی مناسب برای گمراه کردن دیگر افراد برگه خود را به وسط دایره انداخته و از روند بازی به ظاهر کنار رود. در صورتی که هر یک از افراد، مچ شخصی را که چشمک دست او است در حین چشمک زدن به شخص دیگری بگیرند، با گفتن جمله ای نظیر «دیدم» اعلام می کنند که چشمک دست چی کسی است. در این صورت فردی که چشمک دست او بوده بازنده بازی می باشد.
اگر در حین انجام بازی فردی برگه خود را بدون اینکه به او چشمک زده شود به وسط دایره بیاندازد، بازیکنی که چشمک دست او است اعلام می کند که چشمک دست من است و من به او چشمکی نزده ام و فردی که برگه خود را به زمین انداخته است، به عنوان بازنده معرفی می شود. در روند بازی افراد می تواند حدس بزنند که چشمک دست کدام فرد است، در صورتی که درست حدس زده باشند فردی که چشمک دستش بوده بازنده بازی است، و در غیر این صورت کسی که حدس اشتباه زده است، بازنده است.
شایان ذکر است افرادی که برگه های خود را به وسط دایره انداخته اند نیز باید کماکان در جریان بازی بمانند و به چشمان دیگر افراد نگاه کنند تا حدس زدن فردی که چشمک دست او است دشوارتر شود.
مجازات فرد بازنده:
مجازات بازی نسبت به بازیکنان و جنسیت آنان متفاوت میباشد، اما مجازات رایج برای این بازی تنبیههای گروهی بوده که برای بازنده تعیین میشود. تعدادی از مجازات هائی که در این بازی بکار میروند عبارتند از: کتک زدن دسته جمعی، قلقلک دادن دسته جمعی، جشن پتو، بو کردن جوراب بدبو، خوردن پیاز خام، خوردن لیوان آب (شور، تند و ..)، نوشتن جملهای در حد ۵ کلمه یا کشیدن نقاشی (مثل گل) با قسمتی از بدن به دیوار (با پشت سر، پیشانی، با کمر یا باسن) که باید کل بدن به صورت یکپارچه تکان بخورد، جوجه فنگ کردن، غلتیدن، چرخیدن سریع به دور خود و هر چیز دیگری که بتوان به عنوان مجارات برای یک فرد بکار برد.
تبصرههای بازی چشمک:
- تمامی قرعهها باید به صورت یکسان بوده و هیچکدام نباید دارای علامت یا رنگ خاصی باشد که آن را از دیگر قرعهها متمایز کند.
- هیچ بازیکنی حق صحبت کردن در مورد قرعهٔ خود یا دادن نشانی ای که مشخص شود قرعه اش چیست را ندارد و در صورت انجام، آن بازیکن بازنده بوده و مجازات خواهد شد.
- هر بازیکنی که هنگام شروع بازی بیش از یک قرعه را بردارد بازندهٔ بازی بوده و باید مجازات شود.
- بازیکنی که چشمک دست او میباشد وظیفهٔ تعیین مجازات بازندهٔ بازی را به عهده دارد.
قرعهها در هر نوبت توسط یک نفر به مرکز دایره ریخته میشود که به آن مدیر بازی میگویند.
- در شروع بازی مدیر بازی نیز تغییر میکند و این تغییر نوبت برخلاف جهت عقربههای ساعت انجام میشود.
- مجازات توسط مدیر بازی تعیین میشود به غیر از اینکه خود مدیر بازی، بازندهٔ بازی باشد که در اینصورت کسی که چشمک دست او بوده مجازات را تعیین میکند.
- اگر مدیر بازی بازنده شود و همچنین چشمک نیز دست او بوده باشد، مجازات توسط مدیر بعدی تعیین میگردد.
کری آندروود خواننده آمریکایی ایستاده در مقابل ستاره اش در هالیوود
ماهیگیر و صیدش در ساحل- موگادیشو، سومالی
یک ماهی در آکواریومی در ایالت متحده
مرد فرانسوی که 400 خزنده در منزل خود نگهداری می کند
یک زن بادکنک فروش هندی با نوزادش در حیدرآباد
کاربرد ضرب المثل:
آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد که کنایه است از اینکه برایت نقشه شومی کشیده ام و حالت را می گیرم.
توی کتاب «سه سال در دربار ایران» نوشته دکتر فووریه٬ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه مطلبی نوشته شده که پاسخ این مسئله یا این ضرب المثل رایج بین ماست.
او نوشته :
ناصرالدین شاه سالی یکبار (آنهم روز اربعین) آش نذری میپخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد.
در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هریک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک میکردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عده ای دیگهای بزرگ را روی اجاق می گذاشتند و خلاصه هرکس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلی حضرت هم بالای ایوان می نشست و قلیان می کشید و از آن بالا نظاره گر کارها بود.
سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد.
بدستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او می بایست کاسه آنرا از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد.
کسانی را که خیلی می خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می ریختند.
پرواضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلا یک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت میشد.
به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت: بسیار خوب! بهت حالی میکنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد! ...
آغوزبازى
ابتدا بازیکنان براى جمعکردن افراد بیشترى در بازی، در کوچهها فریاد مىزنند: "آلبازى - آغوزبازی" و پس از جمع شدن افراد، براى شروع بازى با سکه، شیر یا خط مىکنند. سپس نقطه ٔ معینى را معلوم مىنمایند و هریک از بازیکنان تیله ٔ ( تیره) خود را بهسمت آن نقطه مىاندازد. تیله یا گردوى هرکس که به آن نقطه نزدیکتر باشد، استاد (پیشم) شده و بقیه بهترتیب نزدیکتر بودن گردویشان، نفر اول (نیشم)، نفر دوم (دوم نیشَم)، نفر سوم (سوم نیشم) و الى آخر ... خواهد بود .
بازی های محلی استان گیلان،بازی های محلی و قدیمی گیلان
بازی های محلی استان گیلان
بَرِمومبازى
دو بازیکن کمى برموم را روى ناخن شست خود مىچسبانند. سپس یکى از آن دو مىباید لایه ٔ نازک برموم ناخن شست خود را روى لایه ٔ نازک برموم ناخن حریف گذاشته و آرامآرام، بر موم حریف را جدا سازد که در صورت موفقیت و انجام آن، برنده است و در غیر اینصورت بازنده ٔ بازى خواهد بود .
عروس بازی
عروس بازی از بازی های مشترک بین دختر و پسر ها ی7 تا10 ساله است . در بازی که بیشتر دو سه نفری بر گزار میشود 5 عدد قلوه سنگ گرد ( به اندازه یک حبه قند ) را می آورند و آنگاه افراد با قرار دادن آنها در کف دست وپرتاب به بالا سعی می کنند که با پشت دست تعداد بیشتری از آنان را بگیرند . در اینجا هر کس که تعداد بیشتری لز سنگها رابگیرد آغاز گر بازی است ونفرات بعد به تعداد سنگهایی که گرفته اند در رده های بعدی می باشند.
برای شروع بازی ابتدا یکی از آنان را با دست می گیرد و با پرتاب کردن به بالا سعی می کنند که یکی یکی از سنگها را بر دارند و در مرحله بعد نها را دوبه دو و در مرحله سوم سه به سه که اول سه تا بعد یکی ومرحله چهارم هر چهارتا را با هم بر می دارند مراحل دیگری دارد از جمله نوک زدن به زمین به تعداد ده بار برداشتن یکی و قراردادن دیگری بر روی زمین و در نهایت عبور دادن همه سنگها در حال پرتاب کردن یکی به هوا به زیر کف یک دست دیگر خود که با دو انشفت و فومن روی زمین ایستاده باشد .
بازی های محلی استان گیلان،بازی های محلی و قدیمی گیلان
بازی های سنتی گیلان
جوجو یکمنه
بازیکنان به دو گروه مساوى تقسیم مىشوند و با "تر یا خشک" یا "شیر یا خط" گروه کولىدهنده و کولىخورنده را معلوم مىکنند. آنگاه روى زمین دایرهاى مىکشند و کولىخورندگان سوار بر کولىدهندگان مىشوند. سپس استاد گروه سواره (پیله شریک یا سرشریک) به یکى از افراد خود دستور مىدهد که پیاده شود. این فرد پس از پیاده شدن باید دور دایره دویده و یک نفس بگوید: "جوجو یکمنه ..." و دوباره سوار بر همان بازیکن شود. اگر نفس وى بند آمد که جاى دو گروه عوض مىشود و در غیر اینصورت یکیک افراد سواره همینکار را تکرار مىکنند تا شاید نفس یکى ببرد و جاى آنها عوض شود. اگر در طى چندین بار دویدن، نفس هیچکدام نبرید، آنگاه محیط دایره را بزرگتر مىکنند تا یک نفس تکرار کردن مشکلتر و سوختن سوارهها امکانپذیرتر شود و بههمین طریق بازى را ادامه مىدهند .
بازی های محلی استان گیلان،بازی های محلی و قدیمی گیلان
بازی های محلی و قدیمی گیلان
گلپا گلپا
این بازی بین 2 گروه انجام میشود و تعداد نفرات گروه هم مهم نیست.
در این بازی یک گروه به تعداد نفرات سنگهایی را انتخاب میکنند و ایستاده در یک ردیف به فاصله یک متری مگذارند. و گروه مخالف در فاصله حدودا 15 متری همین کار را انجام می دهند. در این بازی گروه ها باید سعی کنند سنگهای ایستاده طرف مقابل را با پرتاب سنگهای کوچکتر بندازند.
با شروع این بازی هر شخص میتواند فقط یک سنگ پرتاب کند وبا انداختن سنگهای ایستاده یک جایزه پرتاب به دست میاورد. با اتمام پرتاب سنگ یک گروه گروه بعدی شروع به پرتاب سنگ به طرف سنگهای ایستاده که به زبان محلی گلپا گفته میشود می کنند.
این بازی ادامه پیدا میکند و هر گروهی که بتواند آخرین سنگ ایستاده از دو گروه را بندازد برنده است و گروه مقابل بایددو بار فاصله بین دو گروه را به گروه برنده سواری بدهد.
بازی های محلی استان گیلان،بازی های محلی و قدیمی گیلان
بازی های سنتی گیلان
خرسبانى
خرسبان، خرس رام و اهلى را به کوچه، بازار و خانهها آورده و با او کارهاى نمایشى انجام مىدهد. به این ترتیب که او را وادار به بالا رفتن از درخت مىکند یا عصائى به دست وى مىدهد، طورى که او با دو پا راه مىرود و همراه با او خرسبان هم شعرى را مىخواند .
پس از برنامه ٔ نمایش مردم غذاى نیمخورده ٔ خرس را به بچههاى لاغر خود مىدهند و معتقد هستند که غذاى دهانزده ٔ خرس، کودکان لاغر را چاق مىکند .